تنها

تنها

۶۱ مطلب در مهر ۱۳۹۲ ثبت شده است

???

فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز

درد ........

بگذار سکوت قانون زندگی من باشد...

وقتی واژه ها درد را نمی فهمند...


خدایا سرده این پایین، از اون بالا تماشا کن


http://s3.picofile.com/file/7586151933/1336835094386296_orig.jpg

خدایا سرده این پایین، از اون بالا تماشا کن

                         اگه میشه فقط گاهی بیا دست منو "ها" کن!

                                   خدایا سرده این پایین ، ببین دستامو می لرزه

          دیگه حتی همه دنیا به این دوری نمی ارزه!

                            بگو گاهی که دلتنگم، از اون بالا، تو می بینی

                                            بگو گاهی که غمگینم تو هم دلتنگ و غمگینی

        کسی اینجا نمی بینه که دنیا زیر چشماته

                     یه عمره یادمون رفته زمین دار مکافاته

                                  خدایا! وقت برگشتن، یه کم با من مدارا کن

 

                                                   شنیدم گرم آغوشت، اگه میشه منو جا کن.

منو جا کن ........................

تو کجایی سهراب؟

تو کجایی سهراب؟

آب را گل کردند..

چشم ها را بستند..

و چه با دل کردند..

زخم ها بر دل عاشق کردند..

خون به چشمان شقایق کردند...

تو کجایی سهراب؟؟

که همین نزدیکی..عشق را دار زدند...

همه جا سایه دیوار زدند...

تو کجایی که ببینی دل خوش مثقالیست..

دل خوش سیری چند؟

 

 

صبر کن ای سهراب...

گفته بودی قایقی خواهم ساخت...

قایقت جا دارد؟؟؟

منم از همهمه ی اهل زمین دلگیرم...



من مانده ام.....

من ماندم و 16 جلد کتاب لغت نامه

که هیچ کدام از واژه هایش

مترادف کلمه "دلتنگی" نمی شود...

کاش دهخدا می دانست...

   دلتنگی معنا ندارد...

                      درد دارد...


برگرد....

صبر کن!!!

برگرد...

چمدان هایمان اشتباه شد...

دلم را به جای خاطراتت برده ای...


میخوام برگردم به روزای کودکی

میخوام برگردم به روزای کودکی،آن زمان که پدر تنها قهرمان بود......

 

عشق تنها در آغوش مادر خلاصه می شد......

 

بالاترین نقطه زمین شانه های پدر بود.......

 

تنهادردم زانوهای زخمی ام بود......

 

تنها چیزی که میشکست اسباب بازی هایم بود.........

 

معنی خداحافظ فقط تا فردا بود.......

 

کاش بتوانم برگردم.....



جمعمان جمع است...

گاهی دست خودم را می گیرم...می برم هواخوری...

یاد تو هم که همه جا با من است...

تنهایی هم که پا به پایم می دود...

می بینی؟!

 

      وقتی که نیستی هم...جمعمان جمع است...



ساکار

بخواب....


خودت را در آغوش بگیر و بخواب!

هیچ کس آشفتگی ات را شانه نخواهد زد...

این جمع پر از تنهاییست...

گاهی...

گاهی

حتی جرات نمیکنم

پشت سرم را نگاه کنم

که ببینم

جات خالیه

یا نه...!


برای نمایش بزرگترین اندازه کلیک کنید

گه گدا دیدی..............

http://www.cafepatogh.ir/wp-content/uploads/2013/01/%D8%AE%D8%AF%D8%A7.jpg


همیشه یادت باشه ، اگه گدا دیدی
هیچوقت تو دلت نگو راست میگه یا دروغ…بدم یا ندم…آدم خوبیه یا بدیه
چشماتو ببند و کمکش کن تا وقتی رفتی گدایی پیش خدا
خدام تو دلش این سوالا رو از خودش نپرسه
چشماشو ببنده و بهت بده…

......


حرف های زیادی بلد نیستم...

من تنها چشمان تو را دیدم ...

و گوشه ای از لبخندت ...

که حرف هایم رادزدید...

از عشق چیزی نمی دانم...

      اما دوستت دارم...

              کودکانه تر از آنچه فکر کنی...


بوسه یعنی لذت دلدادگی

بوسه یعنی لذت دلدادگی.لذت از شب.

لذت از دیوانگی…..بوسه یعنی حس خوب طعم

عشق.طعم شیرینی به رنگ سادگی……بوسه یعنی آغازی

برای ما شدن.لحظه ای با دلبری تنها شدن……بوسه

سر فصل کتاب عاشقی.بوسه رمز وارد دلها شدن……بوسه

آتش میزند بر جسم و جان.بوسه یعنی عشق من با من بمان……..!


توانایی فراموش کردن...

میـدونی بن بست زنـدگی کـجـاست ؟
جــایــی کـه
نـه حـــق خــواسـتن داری
نـه تــوانــایـی فـــرامــوش کـــردن

کوچه هارو بلد شدم

کوچه ها را بلد شدم

...رنگهای چراغ راهنما را جدول ضرب را...

دیگر در راه هیچ مدرسه ای گم نمیشوم....

اما گاهی میان آدمها گم میشوم....

.من.........من....من آدمها رابلد نیستم..


امروز ظهر شیطان را دیدم !

امروز ظهر شیطان را دیدم !
 
نشسته بر بساط صبحانه و آرام لقمه برمیداشت...
 
گفتم: ظهر شده، هنوز بساط کار خود را پهن نکرده ای؟ بنی آدم نصف روز خود را بی تو
 
گذرانده اند ...
شیطان گفت: خود را بازنشسته کرده ام. پیش از موعد!
 
گفتم: به راه عدل و انصاف بازگشته ای یا سنگ بندگی خدا به سینه می زنی؟
 
گفت: من دیگر آن شیطان توانای سابق نیستم. دیدم انسانها،
 
آنچه را من شبانه به ده ها
 
وسوسه پنهانی انجام میدادم، روزانه به صدها دسیسه آشکارا انجام میدهند.
 
اینان را به شیطان چه نیاز است؟
 
شیطان در حالی که بساط خود را برمیچید تا در کناری آرام بخوابد، زیر لب گفت:
 
آن روز که خداوند فرمود بر آدم و نسل او سجده کن،
 
نمیدانستم که نسل او در زشتی و دروغ و خیانت، تا کجا میتواند فرا رود،
 
و گرنه در برابر آدم به سجده می رفتم و میگفتم که : همانا تو خود پدر شیاطینی .


مـیــدونــیــن دِلــَــم چـــی مـــیـــخـــواد!


مـیــدونــیــن دِلــَــم چـــی مـــیـــخـــواد!
خــُــــدا بــــیــــاد بــِــهــِـم بــِــگــــه:
دیـــــوونــَــم کـــَـردی بـــیــــا ایــنـــَـم هـــَـمــونــی کـــه مـــیــخــــواســــتـــــی…

 

چقدر خوشحــ ــال بود شیطــ ــان


چقدر خوشحــ ــال بود شیطــ ــان وقتے سیبــ را چیدم …
گمان مے کرد فریب داده استــ مرا
نمے دانستــ تو پرسیده بودے :
مرا بیشتر دوستــ دارے یا ماندن در بهشــ ــتــ ر

 

دلتنگ یه نفر که باشی


دلتنگ یه نفر که باشی

تمام تلاشتم کنی تا بهت خوش بگذره

و لحظه ای را فراموشش کنی .. فایده نداره


تو دلت تنگه.. دلت برا همون یه نفر تنگه

تا نیاد .... تا نباشه... هیچ چیز درست نمیشه ...!

 


برای خودت زندگی کن

کسی که تو را"دوســـــت داشته باشد...

با تو می ماند

برای داشتنت می جنگد

اما اگر دوستت نداشته باشد با هر بهانه ای میــــــــرود

دوست داشتن...

دختر :شنیدم داری ازدواج می کنی .. مبارکه.. خوشحال شدم شنیدم..
پسر :مرسی..انشااله قسمت شما..
دختر:می تونم برای آخرین بار یه چیزی ازت بخوام؟
پسر:چی می خوای؟
دختر:اگه یه روز صاحب یه دختر شدی می شه اسم منو بذاری روش؟
پسر:چرا؟می خوای هر موقع که نگاش می کنم ..صداش می کنم درد بکشم؟؟
دختر:نه..آخه دخترا عاشق باباهاشون می شن..می خوام بفهمی چقدر عاشقت بودم ?




برو....



برو و پشت سرت را هم نگاه نکن ،
بهانه هایت را برایم تکرار نکن
حرفی نزن ، بی خیال ،
اصلا مقصر منم ، هر چه تو بگویی ، بی وفا منم!
نگو میروی تا من خوشبخت باشم ، نگو میروی تا من از دست تو راحت باشم…
نگو که لایقم نیستی و میروی ،
نگو برای آرامش من از زندگی ام میروی….
این بهانه ها تکراریست ،
هر چه دوست داری بگو ، خیالی نیست….
راحت حرف دلت را بزن و بگو عاشقت نیستم
، بگو دلت با من نیست و دیگر نیستم!
راحت بگو که از همان روزاول هم عاشقم نبودی ،
بگو که دوستم نداشتی و تنها با قلب من نبودی
برو که دیگر هیچ دلخوشی به تو ندارم ،
سهم تو، بی وفایی مثل خودت است که با حرفهایش خامت کند،
در قلب بی وفایش گرفتارت کند ، تا بفهمی چه دردی دارد دلشکستن!
برو، به جای اینکه مرحمی برای زخم کهنه ام باشی
،درد مرا تازه تر میکنی !


بی اعتمادم به این مردم....




آنقدر به مردم این زمانه بی اعتمادم

که میترسم

هر گاه از شادی به هوا بپرم زمین را از زیر پایم بکشند....



دوستت دارم..........................................من


خاطره...

دلم تنگته...

http://shangol.ir/wp-content/uploads/2012/09/Www.Pix98.CoM_crying_004.jpg

جمله ای که وقتی به زبون میارمش صورتم خیس اشک میشه اینه:

 

به خدایی که میپرستی دلم تنگته...........

 

برگرد.......

درد...

http://poorazkhali.loxblog.com/upload/poorazkhali/image/1234.jpg

درد یعنی ...

مرور مسیج های که یه روزی باورشان داشتی...
.
و امروز به دروغ بودنشان...
.
ایمان اوردی...!!

چشماشو بست و رفت...

http://ts3.mm.bing.net/th?id=H.4881450553180602&w=247&h=155&c=7&rs=1&pid=1.7

یه وقتایی که دلت گرفته....
بغض داری...
آروم نیستی....
دلت براش تنگ شده.....
حوصله هیچکسو نداری....
به یاد لحظه ای بیفت که اون همه ی بی قراری های تو رودید.......
اما...
چشماشو بست و رفت...


مراقب خودت باش...


دل اگر بســــــتی ،

                محـــــــکم نبند!

                      مراقب باش گره کور نزنی...!


                                    او میـــــــــــــــــــــــرود!
 

                                        آنوقت تو میمانی و یک گره کور



غریبه ی آشنا...

آشناهای غریب همیشه زیادند

آشناهایی که میایند و میروند

آشناهایی که برای ما آشنایند ولی ما برای آنها...

نمیدانم واقعا چرا و چگونه میشود

که همه روزی آشنای غریب میشوند

یکی هست ولی نیست

یکی نیست ولی هست

یکی میگوید هستم ولی نیست

یکی میگوید نیستم ولی هست

و در پایان همه بودنها و نبودنها

تازه متوجه میشوی که:

یکی بود هیشکی نبود

این است دردی که درمانش را نمیدانند

و ما هم نمیدانیم که آن یکی که هست کیست

و آن هیچکس کجاست

کاش میشد یافت

کاش میشد شکستنی نبود

کاش میشد زیر بار این همه بودن و نبودن

خرد نشد.....